باران احمدی درگذشت
✅ خدا روح باران احمدی را با شهدا محشور کند
🔸رساندن درد باران و بارانها به گوش مسئولین دلچسب است. مخصوصا اینکه با تلاش برادران آزاده، باران در آخرین روزهای زندگی توانست بخشی از مشکلاتش را سر و سامان بدهد.
🔸بخوانید و برایش فاتحه ای قرائت کنید.
🔸«در گشمیران با آزاده باران احمدی دیدار کردیم.
🔸بازنشسته بود و با حقوقش زندگی خود، فرزندان و حتی نوه هایش را به سختی اداره می کرد.
🔸چیزی برایش نمی ماند که به زخم کارش بزند. مجبور بود با کمترین امکانات در کپری محقر زندگی کند.
🔸از کیسه آردی که تا به دستش برسد ۳۰ هزار تومان آب می خورد، می گوید ، از زندگی سختی که در کپر می گذراند و از عطش روزه داری بدون داشتن کولر و بعد می رود سر داستان اسارتش.
🔸می گفت: «چشم هایم از تشنگی جایی را نمی دید، با این حال عراقی ها جلو چشم ما سطل آب را می پاشیدند هوا و می خندیدند. کار به جایی رسید که به یکی از هم بندهایم گفتم، من الان می میرم، زود باش پیراهنت را که خیس عرق است در دهان من بفشار، شاید قطره ای عرق دهان خشکم را کمی تر کند!!»
🔸باران احمدی از ۳۰ روزی می گفت که با ۵۰۰ اسیر در سوله ای کوچک و در بسته زندگی کرده در میان انبوهی از نجاست و ادرار و خون و چرکاب. و از روزهایی که آنچنان ضعیف شده بود که برای حرکت کردن چهار دست و پا راه می رفته و از کابل های بی امان دژخیمان عراقی داستان ها برای گفتن داشت. اما کسی سراغ او نرفت تا پای حرف هایش بنشیند.
🔸شاید همان روزهای سخت و طاقت فرسا، این مرد را این قدر کم توقع کرده که در کپر زندگی می کرد. جایی بدون کولر، بدون یخچال و…

منبع
کانال تلگرام
@akhbarejonoob

