کنگره فرهنگی و هنری سردار شهسواری

چهارمین کنگره فرهنگی و هنری سردار شهید محمد شهسواری در کهنوج برگزار شد

این کنگره امروز بمنظور خلق آثار فرهنگی و هنری در بخش های شعر و داستان ، عکس و نقاشی برگزار شد .
آثار این کنگره با مضامین ایثار و شهادت و سبک زندگی ایرانی و اسلامی با محوریت آزاده شهید شهسواری معرفی و برترین های هر بخش معرفی شد .
در بخش شعر ضمن تقدیر از جواد پورکریمدادی ، خانم مژگان صالحی و اصغر عمرانی از کهنوج و حبیب میرزایی از قلعه گنج حائز رتبه های اول تا سوم شدند.
در بخش طراحی و نقاشی ، ضمن تقدیر از زهره بی نیاز از جیرفت، اثر مهدیه زابلی از کهنوج برتر شناخته شد.
هیات داوران در بخش داستان ، ضمن تقدیر از زهرا بهرامی ، مهرداد بهزادی کهنوجی و فرهاد سالاری از شهر نودژ و میثم دستخوان از رودبار جنوب را به عنوان برترین های اول تا سوم معرفی کرد .
شهید شهسواری یکم شهریور سال 69 به همراه سایر آزادگان سرافراز به میهن اسلامی بازگشت.
سپاه زاهدان20 آذر روز پاسدار سال 75 برای بیان خاطرات محمد شهسواری از وی دعوت کرد و هنگام مسافرت به زاهدان و در مسیر راه ، افراد ناشناس خودروی آنها را چندبار از مسیر منحرف کردند و سرانجام خودرو واژگون شد و محمد شهسواری به درجه رفیع شهادت نایل آمد!

 

 شعر برگزیده آقای حبیب میرزایی شاعر تمگرانی

 

تهاری کمتِه بو سی کن چطو بُشک سحر وازن
بنند آهی بِکش ای دل تو که آهِت پُر ای رازن


تلنگ مال تواری یَه و چورو هی هیی هستن
بزن شیر هلوهالو که خِب چنگِ دلُم سازن


حصیلِ جانمازِ تو تمامی کالِ اُمیدن
بگو نصر من اللهی تو که روحت به پروازن


اَدیدوم تو چِشِت اَرسِن ، اَدونم که دلت تنگن
خبر دارم شهید تو هما سرباز جانبازن


پُلُن آ نو گلِ یاسی که تو باغ محل هسته
بجای یاوِ پای گل تمامی خونِ سربازن


آ که خون بُش مودی کمی ای سینه هم تاون
چطورن که چشونِ آ تَلِ خونُن اِتو نازِن


گِرهنِ مشتِ سفت ای توار و هُرمِ تکبیرن
دیار شهسوارون اَی نوم و تواری سرافرازن


🍀Tags: شعر برگزیده ی حبیب میرزایی# اشعار شاعران تمگران

🍀 ۱۳۹۴/۱۲/۱۹ 🍀 20:41 🍀 رشید پالش 🍀 🍀

اشعار نويسنده وبلاگ

سیاهی

 

شبی مابین سیاهی،تو نور و از من گرفتی

چون روی باز حقیقت، خورشید و از من گرفتی

 

چون پیچ موی سیاهت ،ابروی باز نگاهت

آهسته آهسته رفتی ،رنگ سپیدو از من گرفتی

 

سرباز راهم تو بودی پاسبان جانم تو بودی

با ضربت از پشت به جانم،امیدو از من گرفتی

 

سنگ صبورم نبودی امّا به جای آن نیز

عشقی که کنج وجودم ،جوشید و از من گرفتی

 

فکر تو بودم و امّا با عشق پوشالی خود

عشق بزرگی که عمری ،رویید و از من گرفتی

 

روز و شب من تنها، با شب یکی کردی

نوری که تازه به شب هام ،رسیدّ و ازمن گرفتی

 

 

                                                               ۹۲/۹/۲۰

 


 

 


 
 
شــــعر مــــادر به زبـــــان محلي تمــــگرانی


 
هميــــــشَه مــــادَرُن زير لوارِن,  همي كه هَه هستن
 اگّــــوْهتی مخــوري غصه به حالم, همي كه هَه هستن

 
اسُــــــــوزه دلـــــم بَ حال مـــــادري كــــه اگو 
كاشكي چوريونُم بيان توي دوارم,همي كه هَه هستن

 
شنـــــوتم زير زبوني اگُــــــهتي كــــه خدا كن 
مث كُتركي بَهن تو دست و بالُم,ههمي كه هَه هستن

 
عزيزونم پســــــينُن بيايــــي كه بكَــــنُمتون سيل 
كه مو يه گپ گُور شما خيلي ميارم,همي كه هَه هستن

 
شَــــوُنِ تــــــار، كه اي ســــــرد پرك ابو دار،
اگفتي كه شمـا خواوي,مو بيدارم,همي كه هَه هستن

اگــــــه سيهي بننده پام، به غير اي تو
كسي نيستن دمادم بوْ پرستارم,همي كه  هَه هستن
 
 
الـــــــــــهي خاكــــــ پاي تو بهــــــم مو 
توي اول تا به آخر تنها يارم,همي كه هَه هستن 
 
 
 
۹۲/۰۴/۱۰

 همه ی اشعار در ادامه ی مطلب

🍀Tags: اشعار شاعران تمگران

🍀Read More🍀

🍀 ۱۳۹۲/۰۴/۱۰ 🍀 19:45 🍀 رشید پالش 🍀 🍀

مراسم چهاردهي+ دو بيتى هاى بسيار زيباي تمگراني

مراسم چهاردهي در تمگران


اين مراسم شب چهاردهم هر  ماه برگزار میشود که طبق آن هر ماه هر سال مردم در خانه یکی از آشنایان جمع میشوند و كاسه اي  را پر از آب مي كنند و یک نفر را به عنوان عروس انتخاب میکنند که تمام طول شب نباید به ما نگاه کند عروس با چادر روی كاسه را می پوشاند تا شکل و نور ما به داخل كاسه نیفتد از این طرف مردم هم انگشترهایشان را از دست بیرون می آورند پس از انجام نیت آن را به دست عروس میدهد تا در داخل ظرف بياندازد.

 این نیت میتواند در مورد ازدواج و تحصیل و باران و بسیاری از نيت هاي  دیگر باشد و پس از این که همه انگشترهایشان را به عروس دادند ملا یا یکی از اشخاص با سواد روستا شروع به خواندن اشعار  کردی میکند( که همه ي آن ها در زير آمده اند) .

شعر ممکن است خوب باشد یا بد و همراه آن عروس پس از هم زدن انگشتر ها یکی از آنها را بیرون می آورد انگشتر هر کس که بیرون آمد شعر کردی به او اطلاق میگردد و پس از گفتن نیتش ملا های جمع به تجزیه و تحلیل آن میپردازند که این کار به سود اوست و در آن موفق خواهد بود یا خیر

 


 


 


براي خواندن تمامي اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد


الف بودم به شكل دال گشتم

شكر بودم زهر مار گشتم

گلى بودم ميون تازه گلها

به دست تو فتادم خار گشتم

...........................................

كباه مايين كباهت بي بلا باد

سر دستت همه دكمه ي طلا باد

كه پيش حاكمان كه ميروي تو 

زبانت بلبل و حرفت روا باد

.........................................

به روي جانماز واستاده يارُم

به توفيق خدا افتاده كارُم

به توفيق خدا و مرتضي علي 

الهينا تو برداري ميارُم


🍀Tags: اشعار شاعران تمگران

🍀Read More🍀

🍀 ۱۳۹۱/۱۰/۱۱ 🍀 13:9 🍀 رشید پالش 🍀 🍀

اشعار زيباى حبيب ميرزايى

بیشتر اشعار حبیب میرزایی


رمه سیرن پگاهی زیر ساگن

دو تا گیسه هنو گرم چراگن

لبا هشته ور آتش چار کلکن

نباتم نشته گوشه سردماگن

 

 

شعر چیلِ چیلِ

فرش خب ما جنسی حصیلن دایُم  شین بج ما که چیل چیلن دایم

دایم کمرم خمن ای بهر غمُن    ور دل بج ما غمی پچیلن دایم

سهم و بش ما کم و کلیلن دایم    خرمای مگ ما همه چیلن دایم

رَندِ شت غمهمیشه هه ور بج ما   هر جایی که گِفته نیل نیلن دایم

دیوارک ما که یه چپیلن دایم   زیر لگت پست و بخیلن دایم 

شو شاهد گشنه ای چن تا طفلن   تو دیگ فلان غذا سمیِلن دایم


 

شعر بوی حناو

چه خبر؟گلیهون جشنی کلاو کلاو اکردنن

زو بگویه که یه گپ گوموم خراو اکردنن

تو دلم رمرمکی کوته که نادونم چن

مثی که توی دلم ماهی شناو اکردنن

دلم ای غمی هوای چنگ و ناو اکردنن

یاد میلاک سهی دل مو یاو اکردنن

غمی ور میل دل مو سینه چاو اکردنن

دگه نزدیک دلن ای سینه تاو اکردنن

مو که احساس اکنم آهوی نازی به غضب

ای مو مثل گاو وحشی سرَلاو اکردنن

یه چه بوی خُنکین ور کل شو باد محل

به دماگ مو یه بو بوی حناو اکردنن


 

 


🍀Tags: اشعار شاعران تمگران

🍀 ۱۳۹۱/۰۹/۱۳ 🍀 13:14 🍀 رشید پالش 🍀 🍀

اشعار صابر میرکی

دانلود شعری از زبان صابر میرکی در مورد علم

 

برای دانلود کلیک کنید

 

 

 

 

شعر اقتصاد و گرانی از صابر میرکی


یک حکایت انویسم مختصر ای یاوران

قصه بدبختی و گرونی در جهان

وضع دنیا ادیدی هر جا گشته خراب

هچ کسی ناکن دگه کار ثواب


لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید


 

 

 

زندگي نامه صابر ميركي از زبان خودش



  اينجانب صابر ميركي از عشاير و دامدار ساكن تمگران كه در سن شش و يا هفت سالگي به مكتب رفته و در آن زمان مدرسه اي وجود نداشت و مردم هم در يكجا سكونت نداشتند بلكه هر جا چرا و يا علوفه اي بود مردم به آنجا مهاجرت مي كردند و براي نگهداري دام كوشش داشتند و در محلي كه چرا بود بيش از 15 روز باقي نمي ماندند.

لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید


🍀Tags: اشعار شاعران تمگران# اشعار قلعه گنج

🍀Read More🍀

🍀 ۱۳۹۱/۰۸/۱۹ 🍀 22:48 🍀 رشید پالش 🍀 🍀

اشعار شاعران قدیمی

شعری از مرحوم شهقلی(پدر صابر میرکی) برای کامران


دلیران شیران گردنکشان    دل را نبندید به چرخ جهان

از این چرخ گردون ناپایدار       ز دنیا کسی را ندارد اعتبار

برفتم پی غارت مردمان   به مردی چه مشهور بود کامران

چپو کردم ایل سرحد زمین   یکی نبود مسلمان به اسلام دین

گزارش به سرهنگ دادن بسی  ز از بیم کامی نمانده است کسی

به بندش بدوزم همه زار و زار   ز بیمش مسلمان بسی در فرار

به وقتی اولندی(تفنگ)را بگیرم بدست   بماند ز کامی و ز باقی شکست

اولندی زدم بر یل نیکخواه   یکی گشته مظلوم یکی شد تباه

از اونجا که اقبال دولت زیاد   سر سرکشان را بدادند به باد

چه بر خورد بر این نوجوان     ببستش مسلسل ندادش امان

کزا نیز بگرفت به پیشانیش   سر اشرار بریدند بمنده تنش

چه همراه کامی چه درویش بود    توکل نمود اولندی را ببرد

سرهنگ به زندان بخواست شهقلی   یه سر از که باشد اگر عاقلی؟

من چه گویم سرور اولیا    یه سر از کامران است که آقای ما

سرهنگ بزندان بخواست هم جلال   یه سر از که باشد که گشته زوال؟

جلال بیامد بکردش نگاه   یه سر از کامران است از تن جدا

 


🍀Tags: اشعار شاعران تمگران

🍀 ۱۳۹۱/۰۸/۱۸ 🍀 22:56 🍀 رشید پالش 🍀 🍀